من امیر حسین هستم و در حال حاضر 34 سال دارم. جریانی که برای شما تعریف می کنم 6 سال پیش برایم اتفاق افتاد، زمانی که من 28 سال داشتم و اصلا اعتقادی به بیمه هم نداشتم. من در آن زمان به همراه برادرم مغازه ای داشتیم و مشغول به کار بودیم.
در یکی از آن روزها خانمی زیبا که فروشنده بیمه بودند به مغازه ما آمدند و ما درآن زمان تنها برای اینکه باز هم بتوانیم آن خانم را ببینیم بیمه عمری به مبلغ 50 میلیون تومان خریدیم و قرار شد اگر برای من اتفاقی افتاد برادرم گیرنده پول باشد و اگر برادرم فوت کرد این پول به من برسد. بگذریم از شوخی هایی که با دوستان و برادرم می کردیم از جمله اینکه دوستان می گفتند دست به یکی می کنیم و با یکی از شما شریک می شویم و دیگری را می کشیم و غیره. ما در آن زمان همه چیز را به خنده گرفتیم و واقعا نفهمیدیم چه کردیم.
بعد از 6 ماه، برادرم که 24 سال داشت با یکی از دوستانش، روی ماشینی که تازه گازی شده بود کار می کردند که ناگهان گاز ماشین خارج شده و با یک انفجار بزرگ، من برادرم را از دست دادم.
پس از گذشت چند ماه، با پولی که از بیمه گرفتم هزینه های خرابی خانه، ماشین و … را پرداختم. من هرگز دلم نمی خواست برادرم را از دست بدهم، اما واقعا اگر من آن روز این بیمه را نگرفته بودم با آنهمه هزینه چه می کردم؟
امروز سالها از آن ماجرا گذشته و من، پدر، مادر و همسرم بیمه عمر داریم تا اگر برای هر کدام از ما اتفاقی افتاد دیگری فقط غم از دست دادن عزیزش را داشته باشد و نه چیزی دیگر….
گرفتن بیمه در ابتدا برای ما یک شوخی بود اما امروز خوب می دانیم بیمه یک شوخی نیست.
به نظر می رسد بهتر است از تجربه دیگران درس بگیریم، چرا که گاه تجربه کردن بسیار پرهزینه و غیرقابل جبران است گرچه در سیستم آموزشی مان به ما آموخته نشده در رویارویی با حوادث غیر قابل پیش بینی، بیمه چه نقش تاثیر گذاری در روند ادامه زندگی دیگران دارد.
یکی از بهترین شوخی های زندگی نویسنده بالا، توانسته وی را از مشکلات مالی زیادی برهاند. آیا شما تا کنون چنین شوخی کرده اید؟
شماره تماس شرکت 9053700011 جوابگوی سوالات شما عزیزان میباشد. محمد رحیمیان کارشناس ارشد بیمه و سرمایه گذاری و عضو رسمی مشاوران متخصص بیمه و امور مالی کانادا به شماره ثبت 2065817 است.