تاریخچه طلاق به تاریخچه ازدواج برمیگردد. به همان علت که بشر بنا به خواست خود پیوند ازدواج میبندد، به همانگونه نیز ممکن است به دلایلی از ادامه زندگی خودداری کرده و طلاق را بپذیرد.
به طور کلی، ساختار سنتی خانوادهها در کانادا در حال تغییر و تحول است، بطوریکه تقریبا از هر ۱۰ ازدواج اول، چهار مورد به طلاق ختم میشود، از هر ۱۰ زوج کانادایی، دست کم یکی از آنها بدون ازدواج با هم زندگی میکنند و ۱۴.۶ درصد کودکان نیز در میان چنین زوجهایی پرورش مییابند.
یک مطالعه جدید که توسط “موسسه خانواده ونییر” انجام شده، نشان میدهد برای اولین بار در تاریخ کانادا، تعداد افراد مجرد یا جدا شده بالای ۱۵سال، بیشتر از افراد متاهل است. نتایج مذکور برمبنای سرشماری عمومی سال ۲۰۰۶ و اطلاعات بدست آمده در سالهای اخیر بوده است. اداره آمار کانادا نیز پیشبینی کرده که ۳۸ درصد ازدواج هایی که در سال ۲۰۰۴ بوقوع پیوسته تا سال ۲۰۳۵، به طلاق خواهد انجامید.
از نظر آمار طلاق، نیوفانلند و لبرادور با ۲۱.۶ درصد کمترین میزان و کبک با ۴۸.۴ درصد، بالاترین تعداد آمار طلاق را داشته است. همچنین بیشترین میزان ازدواج با تعداد ۵۴.۳ درصد، در نیوفانلند و لبرادور و کمترین تعداد ازدواج باز هم در کبک، با ۳۷.۵ درصد بوده است.
زندگی مشترک زوجها بدون رابطه ازدواج، به شکل بیسابقهای در حال افزایش یافته است. طبق آمار متخصصان امور مالی طلاق، بالای ۱۵۰هزار کانادایی در هر سال، جدا از هم زندگی کرده و ۷۵۰۰۰ نفر، یعنی نیمی از آنها طلاق گرفتهاند. در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ در هفت استان کانادا، ۱۱۳هزار پرونده طلاق گزارش شده که این آمار، یک سوم کل پروندههای خانواده در دادگاههای کانادا را شامل میشود. برای اولین بار در کانادا، تعداد زوجهای بدون فرزند بیشتر از زوجهای با فرزند گزارش شده است و در عین حال، ۱۸.۶ درصد کودکان، تنها با یکی از والدین خود زندگی میکنند.
شاید برای کسانی که جدایی را تجربه نکردهاند، همه چیز در حد آمارها و اعداد صعودی انسانهای متارکه کرده باقی بماند، اما واقعیت لمس جدایی و اثرات آن بر زن، مرد و فرزندان، بسیار دردناک و گاه غیر قابل بهبودی وصف شده است.
بسیاری از افراد تصور میکنند در جدایی و طلاق، شکست خورده اصلی زنان هستند و مردان چندان احساس بدی ندارند. در صورتی که مردان در بسیاری موارد به اندازه زنان و حتی بیشتر از آنها احساس یاس و شکست کرده و در عین حال سعی میکنند احساسات خود را پنهان و فقط خشم را بروز دهند.
در بسیاری از موارد دیده شده زنان پس از جدایی با ابراز احساسات منفی از قبیل غم، یاس، نفرت، خشم و کینه و نیاز به حمایت اطرافیان با موضوع کنار میآیند، اما مردان سکوت میکنند در حالی که وضعیتی عصبی دارند و در نتیجه ناگهان دچار سکته یا کمر درد یا انواع دردهای جسمی میشوند. تمام اینها ناشی از سرکوب درد در درون آنهاست. طلاق علاوهبر این که فشار روانی زیادی را بر زوج ها وارد میکند برای کودکان نیز استرسزا، غم انگیز و گیج کننده است.
کودکان در هر سنی که باشند به هنگام جدایی والدین نمیتوانند عصبانیت و خشم خود را از آن چه روی داده است، مخفی کنند. ترس و بهخصوص اضطراب، دامنگیر بچههایی میشود که مدارس ابتدایی را میگذرانند.
طلاق با خود حس عدم امنیت را در کودکان میپروراند. پس از طلاق، برخی از فرزندان از حس عمیق ناتوانی رنج میبرند. بچههای کوچکتر گاه فکر میکنند که والدین در فکر ترک آنها هستند و این حس ناامنی آنها را تشدید میکند و از سوی دیگر، درگیری والدین نیز استرس و اضطراب بچهها را شدت میبخشد.
اینها تمام واقعیت رویارویی با طلاق است و تمام افرادی که در داخل مثلث خانواده قرار دارند از تبعات آن خارج نیستند. نکتهای که گاه در پشت داستان طلاق با بیتوجهی روبرو میشود، زندگی فرزندی است که اینک یکی از پشتوانه زندگی را از دست داده و قرار است فقط با یکی از زوجین زندگی کند و سوالی که باید طرفی که حضانت فرزند را پذیرفته از خود بپرسد این است که در صورت بیماری، وقوع حادثه و یا فوت، چه کسی میتواند هزینههای زندگی کودکش را بپردازد؟
بهترین چیزی که میتوان در این زمینه پیشنهاد کرد بیمههایی است که چنین شرایطی را پیشبینی کرده اند. بیمه هایی از قبیل بیمه عمر و یا بیماری سخت، میتواند مبلغی را بصورت یکجا به وارث ما بپردازد.
(در مورد بیمه عمر، اگر فرزند ما کمتر از ۱۸ سال دارد، همچنین میتوانیم نام کسی که میتواند این پول را صرف وی نماید در بیمه نامه درج نماییم و البته نام این شخص را میتوانیم هر زمان که مایل بودیم تغییر دهیم) و بیمههایی نیز طراحی شدهاند که میتوانند به طور ماهیانه بسته به قرارداد، مبلغی را به فرزند ما پرداخت نماید.
نکتهای که در تمام این بیمهها وجود دارد، بخش حمایتی آن است که قسمت مالی بیسرپرستی فرزند را در زمان بیماری، ناتوانی جسمی و در نهایت فوت، پوشش میدهد. میتوان گفت جدایی دردناک است اما بی توجهی به زندگی هر یک از والدین در دوره تنهایی و همچنین بی فکری نسبت به آینده فرزندان، دردناکتر است.
پیشنهاد میکنیم در جهت حفظ زندگی بهتر، از بیمههایی نظیر بیمههای تکمیلی، بیماریهای سخت، ناتوانی جسمی و از کارافتادگی و مراقبت ویژه در زمان مناسب با توجه به سطح نیازتان اختیار کنید.