مطلب امروز ما شاید خیلی دردناک باشه چون توجه شما را به شرایط برخی از عزیزانی در اینجا جلب میکنه که در وضعیت نامساعدی هستند. اما قسمت دردناک دیگری هم هست و آن اینکه این مسائل همیشه شامل حال دیگران نمیشود و شاید فردا یکی از ما جای این دوستان باشیم:
– من برای جراحی سرطانی که مبتلا شدم 11 ماه باید در نوبت میماندم تا اینکه درکوبا جراحی را ملاقات کردم. زمانی که بیماریام را برایش توضیح دادم او گفت که چنین عملی را میتوانم در کوبا انجام دهم هزینه این عمل در آنجا پنج هزار و چهارصد دلار کانادایی میشد. از سوی دیگر پسرم شرایط عمل مرا در امریکا بررسی کرد، هزینه عمل من در آنجا شصت و هشت هزار دلار میشد و من فقط دو هفته در نوبت میماندم. این بسیار شگفتآور است که من در جایی که شرایط درمانی رایگان دارد باید 11 ماه منتظر میماندم و فکر میکردم آیا سیاستمداران و وزرای ما نیز چنین دوره انتظاری را دارند؟!!! آیا آنها برای داروهایشان با چنین اعدادی روبرو هستند. باید بگویم در موقعیت بسیار بدی قرار گرفتهام.
– موقعیت کاری بسیارخوبی داشتم. تا روزی که به سرطان مبتلا شدم. برایم تعجبآور بود زیرا در خانواده من سابقه این بیماری دیده نشده بود و از هر نظر فامیلی سلامت محسوب میشدیم. از آنجایی که به کارت تامین بهداشتیام (اهیپ) خیلی تکیه کرده بودم فکر کردم همه چیز به آرامی و راحتی سپری خواهد شد اما خیلی زود فهمیدم که بسیاری از موارد تحت پوشش بیمه نیستند. کارم را به ناچار از دست دادم و با هزینههای سرسامآوری روبرو شدم. فکر کردم چه خوب بود اگر زودتر در مورد کارت اهیپ اطلاعاتی داشتم. چه خوب بود اگر زودتر چشمانم بر حقیقت چیزی که به آن فخر میکردم باز میشد.
– سختی مشکلات مالی در راه سرطان سینه، شوک بزرگی برای منی بود که به کانادایی بودن خود همیشه افتخار میکردم. چرا بهتر از این ندیده بودم؟ وقتی سرطان سینه به میان میآید به دنبال آن شیمیدرمانی و پرتو درمانی خواهند آمد که من برای آنها باید هزینههایی پرداخت میکردم که تا آن زمان نمیدانستم. من یک زن تنها هستم و فقط یک چیز را میدانستم، میخواستم زَنده بمانم. دخترم به من نیاز داشت و من شروع به جستجو کردم. به دنبال پزشکان گیاهی رفتم. او تزریق ویتامین c را آغاز کرد. هر روز آب زیادی میخوردم و آب جوانه گندم مصرف میکردم. یوگا انجام داده و مقدار زیادی هر روز راه رفته و 13 هفته درمان را با این دکتر ادامه دادم. درمان گیاهی من همراه با شیمی درمانی مرا 50 هفته از کار دور کرد. سرانجام من در کنار دخترم زنده ماندم. کاناداییها با وجود زندگی در کشوری که سیستم بهداشتی رایگان دارد نیاز به بیداری دارند، زیرا در زمان بیماری باید پول زیادی پرداخت کنند. پولی که از محل پسانداز نداشته ما پرداخت نمیشود بلکه از کردیتکارتها رفته و مدل زندگی را حتی پس از درمان تغییر خواهد داد.
– به دلیل سکته مغزی، مدتی در بیمارستان بستری شدم، متاسفانه به دلیل شدت سکته یک دست و یک پایم به سختی حرکت میکند، طبیعتا کارم را از دست دادم. چیزی که فکر میکنم شاید کسی به آن توجه نکند اینکه در زمان بیماری هزینههای وحشتناکی روی سر آدم میریزد. از هزینه پارکینگ بیمارستان گرفته تا داروها و فیزیوتراپی و نیاز به پرستار و …. اینها را جمع کنید با هزینههای عادی زندگی که سرجای خودشان هستند. متاسفانه از آنجا که ورزش میکردم و فرد سلامتی بودم هرگز فکر نمیکردم که در 40 سالگی چنین اتفاقی برایم بیفتد. در حقیقت تکیه کردن به اهیپ و در نظر نگرفتن چنین اتفاقاتی هزینه وحشتناکی دارد. روزهای بسیار سختی دارم….
پیشنهاد بیمه بیماریهای سخت در پایان نامههای فوق، بدون توضیح زیادی گویای نیاز به آن در جامعه امروزی ماست. تکیه بر کارت تامین اجتماعی بدون اینکه محدوده استفاده از آن را بدانیم، خطایی است که در شرایط عدم سلامتی قابلیت جبران ندارد. بیمههای گوناگون بر اساس نیازهای فردی و در راستای پوشش کاملتر بیمههای تامین اجتماعی نگاشته شدهاند. آنجا که اهیپ نتواند به کمک ما بیاید بیمه بیماریهای سخت، تکیهگاه مطمئن ما در راه سلامتی است. شما در صورت داشتن این بیمه، می توانید به محض ابتلا به 28 تا 32 بیماری سخت، مبلغ قید شده در قرارداد را دریافت کرده و به درمانتان بپردازید. اگر نیازمند اطلاعات بیشتر در این زمینه هستید، همین امروز با من تماس بگیرید. سلامتی فردای هیچ از ما معلوم نیست.